بایگان عکس و کلمه
Photo
کریم امامی
بنگلادش
1354؟

متن

سارا یکتاپور

 شاید چیزی شبیه به این لحظه را در حافظه‌ام داشته باشم

شاید کمی بعد از طلوع است و به هوایِ خنکای صبح آمده‌ام روی پشت بام. شاید تمام شب را نخوابیده‌ام؛ از فکر زیاد نخوابیده‌ام. از فکرِ آن‌چه به ما -من و همشهری‌هایم- گذشته است. از فکرِ آن‌چه بر ما روا داشته‌اند. مایی که اهل گوشه‌ای از سرزمینیم؛ هر گوشه‌ای از این سرزمین که نخل‌ها برویند.

تصور می‌کنم به هوایِ امیدی که دیدنِ طلوع خورشید در من می‌دمد، تا بالای پشت بام آمده‌ام و به خیالِ این که شاید بادی از سمتی بوزد، شرجی را کنار بزند و به تنِ چسبناکم برسد. که شاید ناگهان این احساس به من دست بدهد که قدرتِ ادامه دادن را بازیافته‌ام و بعد هم احتمالاً چشمم میفتد به آن دو سه نفری که آن‌ها هم شاید دیشب خوابشان نبرده است. فکر می‌کنم که بعد از دیدنشان چیزی روی دلم سنگینی می‌کند و هم‌زمان دلم گرم می‌شود؛ همانند لحظه‌ی دیدنِ این عکس.

 نه مکانِ عکس مشخص است و نه ا‌ین‌که خورشید طلوع خواهد کرد یا غروب. اما من گمان می‌کنم که شاید ساعاتی را در جایی شبیه به این‌جا گذرانده باشم. فقط کمی شبیه به این‌جا.