
متن
نجف شکریمیراث نیِپس
نخستین عکس تاریخ که با تقلای نیسفور نیِپس
آفریده شد پرترهای درباری و یا منظرهای از کاخ ورسای در نور صبحگاهی نبود. آن
تصویر نمونهای است سرراست از آنچه بیاهمیت
است؛ شیروانیِ ناهموار، لانهی کبوترها، دودکشی کوتاه و لکهنوری بر دیواری بی نشانی.
عکاسی با امر «پیشپاافتاده» آغاز شد و این منشِ ناچیزستایانه و حاشیهمحور
در تاریخ عکاسی پیوسته امتداد یافت: گاریهای متروک اوژن اَتژه در کوچههای پاریس،
سهچرخهی کودکانهی ویلیام اِگلِستون، هندوانهای دِژخور* در قاب وُلفگانگ
تیلمانس، پاکت سیبزمینی سرخشده روی میز کافه از نگاه استیون شور و نیز فرشی تاخورده
در چشمیِ دوربین مهران مهاجر همه بر یک گزارهی لجوجانه پا میفشارند: «بودن» پیش از
«بایستگی» میآید.
به تلنگر ویتگنشتاین شگفتی نه در چگونگی جهان که در بودن آن است.
*دِژخور واژهای دلفانی که یکی از معانی آن غذا
خوردن شلختهوار یا تهماندهی ناخوشایند غذاست.