
خسرو پیغامی
بدون عنوان از مجموعهی نور زیادی اینجاست
1370?
متن
غزاله هدایتتاری نگاه
این عکس تار است، انگار
که دست عکاس لرزیده باشد اما آن چشمهای نرم و نافذِ لرزاناند که پلک زدهاند یا
که سر است که تکان خورده است، دستی هم که از بیرون آمده انگار ترسیده است. این
تاری و ترس و اتاق نیمهتاریک مضطربم میکند؛ انگار از من میخواهند آنجا نمانم
اما آنقدر این نگاه و این دستها را دوست دارم که تلاش میکنم گونهای دیگر
ببینمش یا که بخوانمش.
دستی آمده تا نوازش کند یا دستی آمده تا چشمانش را ببندد، دستی
آمده تا نگهش دارد، دستی آمده تا دستانش را بگیرد یا که آمده تا دستانش را از هم
باز کند؛ این یاها، این حروف ربط تنها با عکس است که میتواند در این وضعیت،
من را به سوی این یا، یا آن یا هل دهد. و در نهایت من را روبهروی
این عکس مدتها نگه دارد؛ چه پریشان چه آرام.