متن
مهران مهاجرنیمهای از سردر
رد فیلم با سیاهی سوراخها و سفیدی نوشتهها و اعداد بر
عکس افتاده است. انگار تعمدی در میان هست تا عمل عکاسی برجسته شود. قاب گسترده یا
پانوراما هم بر این برجستهسازی تأکید میکند. عمل عکاسی اما دو سویه دارد و به
درون صحنه هم جاری میشود: صحنه صحنهی عکسبرداری خانوادگی است.
مکان صحنه مکانی است آشنا، سردر دانشگاه تهران است. موقعیت
اما موقعیتی اندکی غریب است. گرفتن عکس یادگاری در زمینهای که باری سنگین از
تاریخ عصر ما را به دوش میکشد عجیب است. باز هم عجیب است که مادر عمل عکاسی را به
عهده دارد و پدر عمل نگاهداشت و حالت دادن به فرزندان. انگار در برابر سنت مادران
پنهان1 اینجا با پدرِ عیان مواجهایم و مادر عکاس. و جالب اینکه مادر مشغول عکاسی است
و دو کودک حواسشان به دوربین نیست و پدر هم بر خلاف مادران پنهان جلویشان
ایستاده.
این عکس راوی تاریخی خرد است. تاریخی خرد که از تلاقی سردر دانشگاه و عکس یادگاری خانوادهی چهارنفره شکل میگیرد. هم عمل عکاسی یادگاری عملی عادی است و هم نمای سردر دانشگاه تهران را بارها دیدهایم، حتی روی اسکناس پنجاهتومانی. اما در میان این امور عادی امور غریب هم هیچ کم نیست: تغییر نقش جنسیتی زن و مرد در عمل عکاسی، محوی زن و وضوح مرد و کودکان، بسته بودن درِ دانش – دری که سالهاست بسته است، و آن پنجاهتومانی که دیگر نیست.
1- سنتی در عکاسی ویکتوریایی که مادر برای ثابت ماندن فرزند خود در مقابل دوربین در زمان طولانی نوردهی، از پشتِ پارچهای او را نگه میداشت.
