متن
مهران مهاجردست و پا و سر
خشونت عکس تنها از کنتراست زیاد آن نشئت نمیگیرد، هر چند این شدت سیاهی و سفیدی چشم را میزند. اما راز این خشونت در نابهجایی و جابهجایی است. انگار در کلاس درس هستیم (با این فعل هستیدن به جای دیدن خودمان را هم به داخل صحنه میبریم). پس انگار دوران آموزشی سربازی است. سه سرباز را میبینیم و نمیبینیم. سه سرباز که در هنگامهی آموزش خوابشان برده است. فضا آن اندازه تنگ و ترش است که دو جفت پا و یک جفت دست و یک سر را عکاس در عکس چپانده است. دو جفت پا صورت را قاب کردهاند یا نه انگار دیری نخواهد گذشت تا همین پاها بر این سر و بر این بدن فرود آیند البته اگر خود عکاس در این تنگنا سقوط نکند.
از این تنگنا پرسشها بیرون میآیند. چه جای خواب است اینجا؟ این چه آموزشی است که در خواب جاری است؟ در آن فضای ممنوعه این چه سربازی است که عکاس است؟
با همهی این چراها اما چه خوب که این عکس هست.
