متن
فرزین آزرملختههای حافظه: گسست و تداوم در
چیدمان سونیا بالاسانیان
این متن را به کسرا حیدریزاده تقدیم میکنم.
در چیدمان خاطرههای پیچیده در پلاستیک، سونیا بالاسانیان به بازنمایی حافظه در وضعیت تعلیق و انجماد میپردازد. ساختار اثر متکی بر دو قطب بصری است: دیواری پوشیده از کیسههای پلاستیکی شفاف که در هر یک اشیاء، تصاویر و بریدههایی از متون یا مجلات جای گرفتهاند؛ و در پیشزمینه صندلیای واژگون و مجموعهای از کتابهای سیاه که بر کف چوبی زمین فرو افتادهاند. این دوگانگی میان دیوارِ آرشیو و زمینِ ویرانی، تنش بنیادین اثر را میسازد: تنشی میان میل به حفظ و ضرورتِ فراموشی.
پلاستیک در این اثر همزمان کارکردی
محافظ و محدودکننده دارد؛ مادّهای که از فساد و زوال جلوگیری میکند اما در عین
حال نفسکشیدن و تماس را ناممکن میسازد. از این منظر حافظه در جهان بالاسانیان نه
پدیدهای زنده و جاری بلکه کالبدی بسته و بایگانیشده است؛ پیکرهای از خاطرات و
نشانهها که در لحظهی حفظ شدن از حیات تهی میگردد. هر کیسه
محفظهای است برای بقایای تجربه، نشانهای از گذشتهای که دیگر به تمامی قابل
بازگویی نیست: تکههای طناب، پرها، قطعات چاپی و عکسهایی که به ظاهر از دل واقعهای
گمشده یا فاجعهای تاریخی برآمدهاند. این قطعات پراکنده، زبانی تکهتکه و
ناپیوسته میسازند که در مرز میان بایگانی و کابوس حرکت میکند؛ زبانی که به ویژه
برای سوژهی مهاجر و تبعیدی آشناست.
در ترکیببندی اثر صندلی واژگونشده نقش محوری دارد. صندلی که در سنت تصویری غربی اغلب دلالت بر جایگاه اندیشه یا حضور
انسان دارد، در اینجا به نشانهای از غیاب و بیثباتی بدل شده است. این واژگونی
استعارهای است از فروپاشی سوژه در مواجهه با تاریخ؛ سوژهای که جایگاهش را از دست
داده و در میان اشیای بیجان و حافظههای بیصاحب معلق مانده است. در کنار آن،
کتابهای سیاه نیز چونان گورهای خاموشِ دانایی، بر شکست روایتگریِ تاریخ و ناکامی
زبان در بیان رنج و تبعید تأکید میکنند. بدینترتیب چیدمان بالاسانیان به نوعی
یادمان منفی (negative
memorial) بدل میشود؛ یادمانی برای امر ازدسترفته، برای آنچه از یاد برده
شده یا هرگز مجال بازگویی نیافته است.
خاطرههای پیچیده در پلاستیک را میتوان
برآمده از تجربهی زیستهی هنرمند دانست؛ تجربهای میان دو جغرافیای فرهنگی.
بالاسانیان که از جامعهی ارمنیان ایران برخاسته و از دههی ۱۹۷۰ در ایالات متحده زیسته است، در آثار
خود به مسئلهی هویت و حافظهی مهاجر میپردازد؛ حافظهای که نه یکدست و خطی، بلکه
گسسته، ناهمزمان و چندصداست. در این چیدمان نیز، حافظه در هیئت اشیای مادی و آرشیوهای شکننده
بازنمایی میشود؛ اشیایی که بقای خود را مدیون بسته شدن در لایهای از پلاستیکاند
- همانگونه که خاطره، تنها از خلال انجماد و بازنماییاش در هنر دوام مییابد.
اثر بالاسانیان در عین سادگیِ فرمی
پرسشی بنیادین طرح میکند: آیا ثبت و بایگانی کردن، واقعاً به معنای حفظ و به یاد
آوردن است، یا تنها صورت دیگری از حذف و انزواست؟ پاسخ ضمنی هنرمند به این پرسش در
ذات شاعرانهی کار نهفته است: در جهانی که هر چیز در معرض فراموشی است، خودِ عملِ
نگهداری، هر چند بیثمر و متناقض، به نوعی مقاومت تبدیل میشود - مقاومتی در برابر
حذف، در برابر سکوت و در برابر ناپدیدیِ حافظه.
