بایگان عکس و کلمه
Photo
محمدرضا میرزایی
بدون عنوان از مجموعه‌ی عکس‌های جدید 1
1393

متن

پویا کریم

پرتوِ ناگه

لختی درنگ کن، زیبایی همواره به ‌ناگاه می‌آید. گاه در گوشه‌ای که گمان‌اش را نمی‌بری رخ می‌نماید: روی دیواری رنگ‌باخته، کنار پلکانی فرسوده، و در سایه‌ی چراغی تنها. در نگاه نخست، همه‌ چیز ساده و پیش‌پاافتاده به نظر می‌آید: نقشِ پیکان‌وارِ نور و سایه، خطوطی از سیم‌ها، و بافتِ سرد و بی‌جان سازه‌ای شهری. لیک همین پاره‌های ساکت در کنار هم حال‌وهوایی می‌آفرینند که دیده را به ورای نمای پیدای تصویر می‌برد و دریچه‌ای تازه به واقعیت می‌گشاید.

عکس بر یک «اتّفاقِ نوری» بنا شده است: رخ‌دادی لرزان مابینِ نگریستن و دانستن که نامکانی را دربرمی‌گیرد. نه خانه است و نه خیابان بلکه جایگاهی بینابینی، بی‌نام و بی‌خاطره،‌ و تجربه‌ای از گذرا بودن و چشم‌به‌راهی است که در ناخودآگاه جمعی ریشه دوانده است. پلکان با سایه‌ی پیکان‌وارش ساختاری هندسی دارد ولی مکان و منظری را نمایان نمی‌کند. همین غیاب بر حیرت و حیرانی چشم می‌افزاید. هم‌چنین نبودِ آدمی بیش از هر ازدحامی به دیده می‌آید و خالیگاهِ مکان شهری را عیان می‌سازد.

سکوتِ عکس در دل این تعلیق بیننده را به درون تماشاگاهِ شهر مدرن می‌کشاند؛ ساحتی که در آن تجربه‌ی زیبایی و تلخیِ روزمرگی هم‌زمان و آنی رخ می‌دهد. این‌جا عکاسی هم‌چون جست‌وجویی دیرینه پدید می‌آید: یافتنِ زیبایی در ناچیزترینِ چیزها. پلکان، دیوار و سایه به ‌صورت فرم‌های دیداری درآمده‌اند و سکوتِ نامکان زبانِ روایت و نوستالژی را خاموش ساخته‌اند. از این‌ رو واقعیت به انتزاع میل می‌کند و تجربه‌ای جمعی از نظم، نظارت و سکونِ شهری بر تجربه‌ی زیسته‌ی فردی می‌نشیند.

در پایان، عکس بیان‌گر حقیقتی سهل و ممتنع است: عکاسی هنرِ نگریستن است. نگریستن از بهر یافتنِ معنا در لحظه‌های ناچیزِ زندگی.