بایگان عکس و کلمه
Photo
عباس مرادی جورابی
بدون عنوان از مجموعه‌ی امام‌زاده داوود
1376

متن

سارا یکتاپور

تکثر وجه

این عکس با فضای متکثر، رنگ‌های اشباع‌شده‌ و جزئیات بی‌شمار و قابل توجه‌اش نمی‌گذارد نقطه‌ی تمرکز تعیین شود. اقتدارِ یگانه‌گی را می‌گیرد و محدود نمی‌شود. نه به قاب و نه به جزئی در قاب. چگونه ببینم که چیزی مغفول نماند؟ و با کلمات محروم به کدام‌شان بپردازم؟ آن درِ نیمه‌باز که اجازه می‌دهد در اندرونی سرک بکشم یا منظره‌ی بالا و ارتباط نامعلوم‌اش با جغرافیای عکس. چشمم به آن کودکان بلاتکلیفِ میانه‌ی تصویر باشد و نگاه خیره‌ و رعب‌آورِ آن دختر؟ و یا آن سماور مدور که می‌توانم قسمتی از آن‌ را به واسطه‌ی آن آینه‌ی غریب ببینم. مادر یا مادرانی که گویی همیشه در قلب ما یا آن‌هایی‌اند که فضا را چنین چیده‌اند. رابطه‌ای که شمایلی مسیحی شده است. مریم و عیسی و صلیب در اما‌م‌زاده داوود!

عکاس، بدون دستکاری مرزهای عکس و با استفاده از پتانسیل قاب، آن را جوری گسترش داده که می‌توان یک فضای کلی را به واسطه‌ی سه لایه‌‌ی عکس تصور کرد. فضای داخلی (از در سمت راست آغاز می‌شود و پشت شیشه‌های سمت چپ پایان می‌یابد)، فضای میانی (عیان‌ترین لایه) و فضای مقابلش که می‌توان بخشی از آن را به واسطه‌ی انعکاس روی شیشه‌های سمت چپ دید.

 و صفحه‌ی تلویزیون؛ آن نقطه‌ی گنگ، آن سکوت تک‌افتاده. نه! این گنگی از بی‌صدایی نیست و تلویزیون هم تافته‌ی جدا‌بافته نیست. سروصدای زیادش است که غیرقابل تشخیص‌اش می‌کند. انگار که جادوی جعبه سرازیر شده باشد توی عکس. روی دیوار و شیشه‌ها، توی آینه و قاب‌ها، زیر میز و تمام بخش‌های دیگر. و آن صفحه‌ی آبی چون هرچه نشان دهد نمی‌تواند با عجایب فضا برابری کند پس ساکت می‌شود؛ با هیاهوی مبهمی که توی صفحه نقش می‌بندد یا روی صفحه منعکس می‌شود. و حالا جزئی از این نظامِ مسطح است.