بایگان عکس و کلمه
Photo
پیمان هوشمند‌زاده
بدون عنوان از مجموعه‌ی عروسی من
1379

متن

پویا کریم

در پسِ آینه

در لحظه‌ی گرفتنِ عکسِ یادگاری هیچ‌کس آماده‌ نیست و گویی همه دل‌مشغولِ جشنِ زندگی‌اند. نگاهِ هیچ‌کس به دنبال یادمانی برای خود نیست و برخلاف رسمِ مألوفِ عکسِ یادگاری، نگاهِ دوربین بی‌پاسخ مانده است. اما در میان نگاه‌های غایبِ درون قاب و در پسِ قابِ آینه‌ی پیوند، نگاهِ خیره و یکّه‌ی مردی در حکم یک استثناء و شکاف پدیدار می‌شود. شکافی میانِ خود و دیگری، حضور و غیاب، پیوند و جدایی و مرگ و زندگی.

همه ‌چیز از میانه آغاز می‌شود و آینه در این میان در مقام یک خودنگاره روشنگاه تصویر و نشانه است. اما موضوعِ خودنگاره چیست‌ و کجاست؟ موضوعِ خودنگاره هم تن عکاس است که در این‌جا دوربینِ او چهره و هویت‌اش را پوشانده و هم زنی است که با دستانِ به‌هم گره‌خورده‌ و توری سپید بر چهره‌اش در لباس عروس شانه‌به‌شانه‌ی عکاس در مقابل پرده‌ای منقوش نشسته که گویی هر دو به ورای چهارگوشه‌ی تصویر خیره شده‌اند. تصویرِ آینه در رفت و آمد میان نگاه‌ها و نشانه‌ها صحنه‌ی تئاتری با دو سوژه می‌شود که هر یک نقشِ خود را بازی می‌کند. از جانبی دیگر موضوعِ خودنگاره به‌واسطه‌ی حضورِ عکاس و عروس و پرده‌ی منقوشِ آشنا، کنشِ «عکاسی» را بازنمایی کرده است. آینه همانند عکس قاب‌مند است و این امر از یک‌ سو پیکر عکاس را به تجربه‌ی زیسته‌ در قابِ کلی عکس پیوند می‌زند و از سوی دیگر به تجربه‌ی هنری در قابِ آینه و بدین‌سان به‌طور خودانگیخته بیان‌گر بینشی شهودی است که می‌گوید هنر چندان هم از زندگی جدا نیست، زندگی مغتنم است، ولی هنر فرم دلنشینِ زندگی است. بدین ترتیب، منطق موضوعِ خودنگاره‌ی حاضر تقابل‌های دوگانی و گزاره‌ی «یا این/ یا آن» را پیچیده می‌سازد و از گزاره‌ی «هم این/ هم آن/ نه این/ نه آن» تبعیّت می‌کند.

آینه هم‌زمان درون و برون را تکرار می‌کند و به بیننده این امکان را می‌دهد تا بخشی از شمع سوزان درون سفره‌ی عقد را از نظرگاهِ دیگری ببیند. از سویی دیگر نظرگاهِ آینه شاهد صحنه‌ای است که بیرون از قابِ عکس در جریان است و از این رو جایگاهِ بیینده‌ی جلو قابِ عکس را نیز تکرار می‌کند. بیننده در این‌سوی مرزِ قاب عکس باقی می‌ماند و آینه آن‌سوی مرز. باری عکاس از بیرون به صحنه‌ای می‌نگرد که برای بیننده در کسری از ثانیه به عکس بدل شده و هم‌چنین به ‌میانجی حضورِ آینه می‌تواند بیننده را ورای قابِ عکس مشاهده کند و در همین زمانِ مشاهده است که تمام صحنه‌پردازی با حضورِ نگاه شاهدان (با دروبین یا بی ‌دوربین) به اوجِ پدیداری خود می‌رسد.