
متن
غزال غضنفریشیب ملایمِ ماندن
این عکس
در کشاکش پیوستهی نیروهای درون خود، مدام درگیر و رهایم میکند. همهچیز در آن معلق
و معطل است؛ بهسان دو زندگی در حوالی سرحد پایان. چه ترس و تعلیقی! مرد نگاهام
میکند؛ با نقشی از ناخوشی بر دستها، نشسته بر لبهی صندلی و آمادهی حرکت، بر
زمینی که به انتخاب عکاس شیبی ملایم دارد و ناپایدار است. نگاه خیرهی او مرا به
درون عکس فرامیخواند اما به سرعت رهایم میکند و با تمام خطوط افقی اتصالبخشی که
در تصویر میان زن و اوست، به زن میسپاردم. همراه نگاهِ نگران زن میشوم، که رو به
فضای ستردهی عکس دارد، و در امتداد یک خط افق مایل و ناآرام به بیرون از قاب میل
میکنم. آنجا چیزی دستگیرم نمیشود؛ عکسْ پیشتر آن را از زمان زدوده است. دوباره
به درون بازمیگردم و حرکت را از سر میگیرم؛ حتی عروسک پشمالوی بزرگ و بیقوارهای
که در بدو ورودم به عکس قرار گرفته است هم متوقفام نمیکند؛ او هم آونگ و پادرهواست.
و باز خیرگی بیقرار نگاه مرد... چرخه از تکرار نمیماند تا وقت به پایان برسد. عکاسی
با بیتابیِ این فرصت روبهانتها درمیفتد و تنها لحظهای از آن را نجات میدهد.