
متن
مهدی وثوقنیاخودنگاره در جنگ
اگر به اطلاعات این عکس توجه کنیم، درمییابیم عکسی
از جنگزدگان جنگ ایران و عراق است. عکسی افقی و نامتعادل و ناپایدار که با زاویهی
باز لنز ثبت شده و ضمن نمایش گستردگی فضا، همهچیز را در وضوحی کامل و بسته در
مقابل چشمان بیننده قرار میدهد. عکاس در این عکس با نمایش بخشی از بدن رهاشدهی ضدنور
خود، و با کادربندی و زاویهی دیدش میکوشد تا ما را به جستجو وادارد؛ جستجوی
وضعیتی که بر او و همنشیناناش میگذرد. ساکنان موقت این اتاق، بدون لوازم اولیهی
موردنیاز یک زندگی، فقط میخواهند زیر پنکه سقفی آرام بگیرند. در حرکت چشم از پیشزمینه
به پسزمینهی عکس، از دیوارهای خالی از نشانههای زندگی عبور میکنیم، و در
انتهای تصویر به تلویزیون کوچک محقری میرسیم؛ آن وسیلهی روزمره و سرگرمکننده که
حالا فردی تنها را نشان میدهد. حاضرین هیچ توجهی به تلویزیون ندارند، شخصی بیاعتنا
جلوی آن دراز کشیده و به خواب رفته است. در مثلث محدودشدهی پاهای عکاس، دو جوان
را در حال گفتگو میبینیم که یکی
از آنها همزمان عکاس را میپاید. نمیدانیم عکاس در
این عکس سیاه و سفید غریب به چه چیزی در این اتاق اشاره دارد. عکس هم به نوعی
خودنگارهای طنزآمیز است و هم شاید عکاس مستند معترض و خستهای را نشان میدهد که
تجربهی روزمره با جنگ دارد؛ تجربهی تلخ و بههمریختهای از شکل معمول و عادی
زندگی. فضای ملالآور و در عین حال جداافتادهی این عکس روایت دیگری از زیستن در
شرایط سخت انسانی را نشانمان میدهد.