
متن
سارا یکتاپوردلِ تاریکی
شناخت و آگاهی
تنها زیر نور حاصل میشود و شعاع بیجانِ نور کجا میتواند این گسترهی بیکران را
روشن کند؟ نور مصنوعی فقط بر سطحی که پای آدم بتواند به آن بند شود میتابد.
صیادان تور را میاندازند در سیاهی ژرف و ناشناسی که انگار اینبار قصد دارد روی
خوش نشان بدهد؛ این را تحفههای کفِ لنج گواهی میدهند. رگههای سوررئالِ عکس حاکی
از این است که عکاس با افسانهی خشمِ دریا آشناست؛ بادی که صیاد را همچون طعمه
شکار میکند و او را مَرکَب خود میسازد. باد به راحتی حاضر است برای مادیت یافتنِ
خود قربانی بگیرد. طعمه از همهی این خطرات آگاه است؛ با این حال تور را با تمام قوا زیر نور شدید نورافکن و شرجیِ هوا بالا میکشد.
بقایش وابسته به آن است؛ به آن حرفهی اجدادی که ترس از طبیعتِ ناشناخته نباید
متوقفاش کند. او مانند پطرس در هالهای از نور و آرام و استوار همچون صخره به
رسالت خود مشغول است؛ پشت به عکاس و دوربینی که در حالِ ثبتِ سند هستند تا نمودی
از او و رسالتاش بر جای بماند.