
سارا عباسنژاد
بدون عنوان از مجموعهی هیچجا خونه نمیشه
1397-1398
متن
مهران مهاجرسیاهی مرز
نوارهای سیاه، خاکستری تیرهی زمین را دوره کردهاند. ستونها میگویند این
خاکستری تیره زیر سقفی است. اما کدام سقف، نمیدانیم. نوارها را چندباره کشیدهاند
تا سیاهی مرز را بیشتر به رخمان بکشند. سایهی نور فلاش دوربین این سیاهی را هم
دوچندان کرده و هم شبحگون. هرچند به یمن همین نور، برخی تکههای مرز سیاه نورانی
شده، تا سیاهی بیحدومرز نباشد. دخترک سرخپوش سر خم کرده تا از سیاهی مرز بگذرد.
موهایاش چهرهاش را پوشانده. حالتاش را نمیبینیم. اما انگار مصمم است. میخواهد
گذر کند، از سیاهی مرز و از مرز عکس. بیرون از این زمین و بیرون از این عکس، آنسوتر
میرود. سویی که نمیبینیماش و نمیدانیماش. میدانیم
این سو همه بستهگی است و انسداد. پس ما هم با خیالمان همپای با دخترک سرخپوش
به آن سوی دانستگی میرویم.