
متن
غزال غضنفرییک بداههی خودمانی
آشپزخانه ساده و
بیتعارف است و آدمها خودمانی و نزدیکاند. همین راحتی و نزدیکی، موضوع عکس میشود
و در منطق تصادفی عکاسی جای میگیرد. هیچ انتخاب والا و زیبایی در کار نیست؛ و همانگونه
که شارلوت کاتن میگوید «موضوعیست بیرویداد». یک امر پیشپاافتاده و روزمره در
معنای کلمه: «زیست-جهانی» که همواره بدیهی انگاشته میشود و هیچ اتفاق شگفتانگیزی
آن را متمایز نمیسازد. آنچه به غایت ناچیز و معمولی است در گذر شتابان زمان
موضوعیت یافته است؛ در میانهی باز یا بسته شدن آن در و همراه تَنهای کِشآمدهی
در حرکت. این لحظه در عکس نه «قطعی» است و نه سرنوشتساز، اما بیانگر است و زمانمند
و این هر دو را از ذات عکاسی در خود دارد. همان سرشت گزینشگری که این بداههنوازی
را قاب بسته و آن را تماشایی کرده است.
عکس با ویژگیهای
سردستی خود، درست شبیه آن غذایی که روی میز است، سیر عجولانهی زندگی را در شکل امروزیناش
نشانه رفته و هیچ نسبتی با آهستگی و درنگ ندارد. در این گذارِ شتابناک اما نگاه من
مصرّانه به انگشتان پای آن زن خیره میشود که در عبور برقآسای کسری از لحظه ساکن
ماندهاند.