بایگان عکس و کلمه
Photo
فرشید آذرنگ
راست: پیش از هری کلهان از مجموعه‌ی نبودگی چپ: پیش از ریچارد اودون از مجموعه‌ی نبودگی
1385

متن

مهران مهاجر

سودای سادگی

در مجموعه‌ی «نبودگی» عکاس با تاریخ عکاسی کلنجار می‌رود. او چیزی را از دل عکس‌های آشنای عکاسان برجسته‌ی تاریخ عکاسی می‌بیند و می‌رباید. آن چیز را می‌روبد و می‌زداید. آن عکس را می‌بینیم، و به دیده‌ی‌مان غریب می‌آید. این ربودن و روفتن و زدودن، عکسِ آشنا را ناآشنا می‌کند. می‌دانیم دیده‌ایم عکس را اما نه این‌گونه. اما این ربودگی و روفتگی و زدودگی در دو عکس «پیش از کلهان» و «پیش از اودون» اوجی عجیب گرفته است. در یکی کل نیم‌تنه‌ی النور (همسر عکاس) ربوده شده و در دیگری کل نیم‌تنه‌ی احتمالاً مرد زنبوردار (می‌گویم احتمالاً چون عکس اودون می‌تواند هر عکس دیگری از او هم باشد). هر دو عکس یک‌سره از حیثیت ارجاعی‌شان تهی شده‌اند. هیچ نمانده جز سفیدی سطح کاغذ عکس و حاشیه‌ای سیاه که همان ردِ نگاتیو بر عکس است. حاشیه‌ی سیاه، خالی‌ِ تهی را در هر دو عکس قاب کرده است. هر دو عکس انگار یکی‌اند؛ مانند دوقلوهای آربس. اما نه، یکی نیستند. حاشیه‌های سیاه اندکی متفاوت‌اند. تفاوت انگار تنها در ماده‌ی عکس است؛ ماده‌ای مادیت‌زدوده. تفاوت در آن نیمه‌ی غایب عکس است، در آن نیمه‌ی دیگر، در نگاتیو عکس، و در سیاهی‌اش. فروکاستن عمل عکاسی به این سفیدی و سیاهی، عکاسی را در این تهی بزرگ به زبان نزدیک می‌کند.   

اما نمی‌دانم این ربودن‌ها و روفتن‌ها آخر به چه سودایی رخ داده است؟