بایگان عکس و کلمه
Photo
فرشید آذرنگ
خانه از مجموعه‌ی کتاب فراموشی
1379

متن

سارا یکتاپور

در ستایش جان‌بخشی

روی عکسْ سیاه! این تکه‌ی بی‌جان لحظه را می‌کُشد تا یادگار بسازد؛ یادگاری که هر بار زوال را به یاد می‌آورد؛ زوال خودمان و کسانی که دوست‌شان می‌داریم. می‌توان چیزی را هم‌زمان نفرین و ستایش کرد؟ می‌توان این کار را با یک عکس انجام داد؟

عکس‌های قبل از این را تصور می‌کنم و عکس‌های بعدی‌اش را می‌سازم. کسی که بر بالش لمیده بود چندی پیش از اتاق خارج شد. عکاس لحظه‌ای موقت را نگاه داشته است. دری که باز مانده و لیوان‌های خالی چای می‌گویند که او به زودی بازمی‌گردد و یا عکاس به زودی به او خواهد پیوست؛ عکاسی که در پی ثبت اثرِ نزدیکیِ اوست بر زمین نشسته است تا آن اشیاء پرتره را بپوشانند.

پرتره تجسم زنده‌تری از یک فرد است یا بالشی که قالب تنِ او شده است؟ تصویرِ یافته‌شده از پرتره‌ی سیاه و سفید مرسوم و یا ثبت آن اشیای روزمره؟

من هم حالا پس از دیدن این‌ اشیاء و پس از دیدنِ این عکسْ اهلِ خانه‌ام. تصویر رسمی و همگانی را به کناری می‌گذارم و روی زمین می‌نشینم و از سر بیکاری یا کنجکاوی نوار کاسِت‌ها را می‌شمارم و کلمات روی‌شان را می‌خوانم. و در انتظار این‌که او را ببینم.