
متن
مهران مهاجرحال غایب
برگهی عکس بیمیانجی ما
را به قالب چاپ تماسی (چاپ کنتاکت) میبرد. چاپ تماسی ما را به موضوع عکس میراند.
هشت عکس مربع تختخواب خالی و یک مربع سیاه روی این برگهاند. چاپ تماسی کامل
نیست. قاعدتاً باید چهار ردیف نگاتیو باشد. یک ردیف نگاتیو غایب است. غیاب انگار نقشمایهی بنیادین این
عکس یا این عکسها است. عکس یا عکسها؟ میان این تکینگی و چندینگی میلغزم و میغلتم
و چاپ تماسی این لغزیدن و غلتیدن را دوچندان میکند. خلوت خالی تخت، زمان حال عکس
را غایب میکند. هم چاپ تماسی و هم تخت، هر دو فضای خصوصی عکاس هستند که از خلوت
به جلوت آمدهاند. اما آیا خالی تخت میخواهد چیزی بگوید؟ شاید عکسها همنشین هم
شدهاند تا روایتی جاری شود. راویان این روایت اما کمگو هستند. یکی جنبش ناملموس
دوربین است و یکی دیگر هم پیچش نامحسوس ملافه و بالش. آن جنبش انگار میخواهد این
پیچش را زیر لب زمزمه کند. باقی این روایت را چشم و ذهن بیننده باید جاری
کنند.
از گوشههای عکسها انگار
سیاهی میخواهد بخزد به درون رختخواب و دست آخر هم همهی سطح عکس را به ناگاه
تسخیر میکند و میشود عکس نهم. انگار سیاهی حاشیهی فیلم سفیدی متن عکس را میبلعد.
در این حال غایب حضور
نگاه غریب میافتد.