
متن
غزاله هدایتمیانپرده
پردههای نمایش یا قابهای
توبهتو، این تصویرِ چندصدم ثانیهای را فیلمی بلند و کشدار کرده است تا من هر بار
پردهای از آن را یا خیالی از آن را تماشا کنم. پردهی اول، بالای سکو، صحنه را
برای این صندلیهای خالیِ سرمازده آماده کرده است. صحنهای شاید از فیلمی اجتماعی،
درام یا عاشقانه و اگر امروز بود حتماً کمدی. قاب خالی میانی هم پرده یا قابی شده
است تا تماشاچیانِ صندلیها از آن پرده بگذرند و قاب پشتی را ببینند. این صندلیهای
خالی با این قاب میانی خالی انگار به پردهای خالی و سفید مینگرند. عکاس اما این
خالیبودگیهای توبهتو را پر کرده است؛ از پشت پنجرهای با قاب سیاه، پرده را
کنار میزند تا صحنهی اصلی را نشانمان دهد: آسمان و درخت و کوه و صندلیهای
منتظر تا صحنهی فیلمی باشند در سینمایی روباز که هیچ فیلمی نشان نداد.