بایگان عکس و کلمه
Photo
رومین محتشم
بدون عنوان از مجموعه‌ی واقعیت تو تمام است
1385-1392

متن

سارا یکتاپور

  پارادوکسیکال

 جاده‌‌ای اریب و خالی را می‌بینم و در ادامه‌اش آن خطِ افقِ صاف و کوه‌های آرامِ فرورفته در مه و انعکاس‌شان روی آب را. جاده‌ای ساخته‌ی انسان در تقابل با طبیعتی رومانتیک. در نگاهی کلی و تا پیش از دقیق شدن بر عناصری که روی مرز بین پس‌زمینه و پیش‌زمینه جای گرفته‌اند، فضای عکس را منظره‌ای آشنا و آرام شکل داده است. اما پس از عبور از لایه‌ی کلی و ساکن فضا و تماشای هر آن‌چه روی خط اریب قرار دارد، همه‌چیز به‌یک‌باره زیر سؤال می‌رود. آن اتاقک‌های مکعبیِ در معرض سقوط‌ به تهِ دره‌ را می‌بینم و سپس آن تابلوی کجی که در ابتدا می‌ترسم روی آن سگِ آرام بیفتد اما بعد احساس می‌کنم که بُعدها را اشتباه خوانده‌ام و احتمال می‌دهم که جهتِ سقوط آن هم به سمت دره باشد. در همین حال فضای کلیِ عکس و آن دو تابلوی شق‌ورق و آن ماشینِ بی‌سرنشین باعث می‌شوند حس کنم که آن تنش و خطرِ ریزش، کاذب است؛ انگار که صحنه‌پردازی شده باشد و هیچ‌ چیز آن‌طور که به نظر می‌آید نیست. چندین و چند بار تمامِ عناصرِ انگشت‌شمارِ عکس را مرور می‌کنم و سعی می‌کنم روابط‌شان را از نو بخوانم. واقعیتِ این صحنه کدام است؟ منظره‌ای آرام که در میانه‌ی راهی دیده شده است و یا لحظه‌ای از فرآیندِ سقوطِ هر آن‌چه روی لبه قرار دارد در قعری ناپیدا؟ این پارادوکس در این فضای ثابت‌شده واقعیتِ صحنه را معلق می‌کند و فکر می‌کنم آن‌چه مرا پای این عکس نگه می‌دارد همین مسئله است. این‌که این لحظه‌ی یگانه و ساکن پاسخی نمی‌دهد و مرا در این معادله‌، بی‌جواب می‌گذارد. باز به امکان و محدودیتِ عکس فکر می‌کنم. اگر این صحنه را در فیلمی می‌دیدم مطمئن می‌شدم که شاهدِ یک وضعیتِ ساکن هستم و یا صحنه‌ی سقوطی را تماشا می‌کنم؛ اما عکس هم‌زمان که می‌گوید عناصرِ این صحنه ساکن و متعادل‌اند با صدایی دیگر گوشزد می‌کند که ممکن است این قاب، ثبت و ثابت کردنِ آنی از فرآیندِ پیوسته‌ی فروریختن باشد.