بایگان عکس و کلمه
Photo
امید صالحی
بدون عنوان از مجموعه‌ی سربازی من
1371

متن

سارا یکتاپور

نظم اجباری

نگاه کردن را از پایینِ تصویر شروع می‌کنم. از سیم‌های خارداری که فضای بیرون را با خشونت از فضای داخل جدا می‌کنند. انگار روی این زمینِ زمخت، حرکتی ناخوشایند در جریان است. حتی پیش از دیدنِ بدن‌ها که خود گویای همه‌چیزاند هم می‌شود حدس‌هایی زد. اثرِ فشار بر بدن‌ها عیان است و این اثر در سمت راست تصویر بیشتر هم دیده می‌شود. در آن چهره‌ی تاریک که بدن‌اش در هم پیچیده است و در دیگری‌ای که همان‌طور که نگاه‌اش به مجهولِ اول است به سمت خارج از کادر سکندری می‌خورد.

 خدمت سربازی، به ‌نظم‌ درآوردن است اما آن‌چه در تصویر دیده می‌شود چنان بی‌نظم است که حتی نمی‌توانم تشخیص دهم الگویی که باید عین به عین با سربازان تکرار ‌شود چه بوده است. در میانه‌ی تصویر، کسی از فرطِ سختی و خستگی سرش را به زیر افکنده، پای راست‌اش را جلو نهاده و دولا شده است و درست کمی پایین‌تر از او کسی که به نظر می‌آید حواس‌اش به دوربین جلب شده همین حرکت را با پای چپ‌اش تکرار کرده و بدن‌اش هم منبسط‌تر است. چشم‌ام از سمت پای راست‌اش به فردِ پشتِ سرش می‌رسد که حالت بدن‌اش کاملاً متفاوت است و به این فکر میفتم که حکمی واحد چگونه در بدن‌های مختلف به اشکال متفاوتی اجرا شده است و همین واکنش‌های ناهماهنگ، این افرادِ بی‌چهره با لباس‌های یکسان را از هم متمایز کرده است؛ نوعی از تشخیصِ هویت به کمک مجالِ بدن.