بایگان عکس و کلمه
Photo
علیرضا فانی
بدون عنوان از مجموعه‌ی مدرسه
1397

متن

سارا یکتاپور

تجدید دیدار

این عکس بار دیگر برایم یادآورِ ارزش حضور آدم‌هاست. حالا که برای اولین بار پس از صدای زنگ آخر، به تنهایی و با طمأنینه شاهدِ این فضای سردم، دوباره به این پی می‌برم که خاطره‌ی حضور افراد چگونه معنای یک مکان را در ذهن تغییر می‌دهد و بازتعریف می‌کند؛ مثل لایه‌ای از سرزمینِ رنگارنگِ دیزنی که میز فلزیِ زشتی را پنهان کرده باشد.

اگرچه آن تکه‌های کاغذی و پلاستیکیِ رنگارنگ به این فضای سرد و نیمکت‌های سخت وصله شده بودند تا حتی برای یک لحظه هم که شده دروغِ خانه‌ی دوم را باور کنیم اما شاید تنها چیزی که باعث می‌شد لحظه‌هایی این فضای آمیخته با اجبار را فراموش کنیم و به خوشی بگذرانیم چند نفر از میان صدها نفرِ این جامعه‌ی کوچک بودند؛ آن دوست‌ها یا معلمِ مورد علاقه.

حالا که نه ناظم یا معلمی هست که به حواس‌پرتی متهم‌ام کند و نه صدای زنگ می‌تواند رشته‌ی افکارم را پاره کند، از پنجره به بیرون سرک می‌کشم. از لای نرده‌هایی که برای جلوگیری از هر فکر غیرمعقولی عَلَم شده‌اند و از میان نوری که به چشم‌هایم می‌تابد، ساختمان کلیسای سرکیس مقدس را تشخیص می‌دهم. سعی می‌کنم بیشتر ببینم اما چیز دیگری دیده نمی‌شود؛ پس دوباره حواسم به داخل کلاس خالی معطوف می‌شود، به جزئیات روی نیمکتِ اول. آن‌جا به دنبال بهانه‌ای برای تجدیدِ دیدار می‌گردم و به این فکر می‌کنم آیا بین این اشیا، ممکن است چیزی مثل آن بطری خالی و یا کاردستی‌ها متعلق به او باشند؟ به آن دوستِ شیرین و فراموشکارِ دوران مدرسه؟