
متن
فرزین آزرماستحاله
در میانههای فیلم بیآفتاب اثر کریس مارکر، راوی فیلم وقتی دارد تصاویر آرشیوی پیکسلیشده
را میبیند، از زبان دوستش جملههایی میگوید: «اگر تصاویرِ حال تغییر نمیکنند،
تصاویر گذشته را تغییر بده.» در ادامه دربارهی آن تصاویر دستکاریشده میگوید:
«نسبت به آنچه در تلویزیون پخش میشود، تصاویرِ کمتر فریبندهای میبینید. حداقل
آنها خود را همان چیزی که هستند اعلام میکنند: به شکل تصویر، نه شکل فشرده و
قابل حمل از واقعیتی که از پیش دستنیافتنی است».
در تصویر، تنِ واژگونشده
و بیچهرهای را میبینیم که از هویت تهی است. بدنی مصلوب که در حالتی معلق و در
فضایی خارج از زمان، انگار به پرواز درآمده است. این تصویر را نه دربارهی خود این فیگور، بلکه دربارهی فرایند استحالهی تصاویر در روند
بازتولید و بازتعریف و پخششدگی میبینم. این پیکره، دیگر به عنوان یک سند تاریخی
عمل نمیکند، بلکه در یک وضعیت میانجی قرار گرفته است: نه کاملاً خاطره است، نه
کاملاً اکنون. در اینجا تصویر، دیگر حامل روایت مشخصی نیست، بلکه خود بدل به روایتی
از تغییر، فرسایش و استحالهی معنا در چرخهی بیپایان بازتولید شده است. هویتِ این
پیکرِ سقوطکرده دیگر متعلق به فردی خاص نیست، بلکه در فرایندِ دستکاری و بازنمایی،
به نشانهای جمعی بدل شده است؛ نشانهای از بدنهایی که در طول تاریخ، در نبردهای
واقعی یا مجازی، به زمین افتادهاند.