
متن
غزاله رضاییکف پاهای خیس دو تن در میانهی عکس رو به ما قرار گرفته، تنشان اما در تاریکی فرورفته است. نخستین بار این عکس را در کلیسای کبیر بردا (De Grote Kerk) دیدم، در محوطهی مقبرهی یادبود اِنگِلبرت دوم اهل ناسا (Engelbert II of Nassau)، لرد بِرِدا و همسرش. مجسمهی خوابیدهی هردو زیر سنگی قرار داشت که چهار نفر آن را از چهارگوشه بر شانه گرفته و حمل میکردند. در مقابل این یادبود، عکس پاهای نیوشا توکلیان در ابعاد بزرگ قرار داشت. به خاطر میآورم که دو زانو نشسته بودم و کفِ پاهای درون عکس را از پسِ مقبرهی یادبود نگاه میکردم و همزمان کف پاهای پیکرههای سنگی را میدیدم. برق پای این دو از تابش نور بر خیسی بود و برق پای مجسمهها از نور تابیده بر صیقل سنگ. آیا این دو تن که درونِ قاب عکس خوابیدهاند از حالِ یکدیگر خبر دارند؟ تنهایشان آنقدر به هم نزدیک هست که خیسی یا تعریق یکدیگر را درک کنند؟ اصلاً بیدارند یا بیجان همچون لرد بردا و همسرش آرام گرفتهاند؟ شاید به دلیل همین نخستین مواجههی من با تصویر در کلیساست که هربار این عکس را میبینم مسیح نقاشی سوگواری بر پیکر مسیح آندرئا دل مانتنیا در ذهنم تداعی میشود. در آنجا پیکرهی بیجان مسیح زیر ملحفهای سفید طاقباز خوابیده؛ در اینجا دو شخص ــ شاید زنی و مردی یا کودکی و والدی و یا... ــ روی تختی با ملحفهی خاکستری خوابیدهاند. در آنجا تخطی از قواعد پرسپکتیو تکنقطهای چشم بیننده را به صورت بیجان مسیح میبَرَد؛ در اینجا جز بخشی از ساق پاها و سیاهی ژرف نمیبینیم. خبری از مریم و یوحنا نیست آنطور که بر پیکر بیجان مسیح مویه میکنند. در خیالم گویی مریم و یوحنایند که ماتمِ این غم جانگداز رمق از ایشان ستانده و از حالشان برده است. گفتم مریم و یوحنا، چه میشود اگر با دیدن این دو پا در عکس، پاهای چرکین مشهود در نقاشیهای کاراواجو را به یاد بیاوریم؟ حال که از پاهای چرکآلود گفتم، میخواهم در خیالم این پاها را متعلق به دو تن از دوازده حواری مسیح بدانم که روح خدا شامگاه پیش از خیانت فروتنانه به دست خویش آنها را شست. آیا این آب را توان تطهیر ناپاکیهای پای یهودا هست؟