بایگان عکس و کلمه
Photo
ابراهیم صافی
سپیدار از مجموعه‌ی درختان
اواسط دهه‌ی 1380

متن

مهران مهاجر

حجم و سطح و خط و نقطه‌ی ایرانی

عکس انگار آزمونی است در آزمودن ویژگی‌های بصری در سنت عکاسی مدرنیستی. بازی نور را در سایه می‌بینیم. خطوط روشن را می‌بینیم که در سطح تیره قد کشید‌ه‌اند. همین خطوط روشن به هم فشرده‌اند و سطح شده‌اند. در میانه‌ی این سطح روشن، خطوط ستبر تیره خزیده‌اند. از این خزیدن به ژرفایی مبهم می‌رویم و همین‌گونه است که سطح عکس حجم می‌گیرد. نقطه‌های نور در لابه‌لای خطوط، روشن و معلق‌اند. عکس بسته است و بی‌افق، اما در میانه‌ی فشردگی خطوط و سطوح و نقطه‌ها می‌توان افقی را جورید، می‌توان افقی را کاوید یا حتی افقی را آفرید. نور و سایه و خط و سطح در این فضای بسته بیننده را میان عناصر زبان عکس معلق می‌کنند. ‌

این‌ها همه هست اما در عکس چیزهایی دیگر هم هست. سپیدارها را می‌بینیم که رنگ تعلق به این خاک را با خود دارند. انگار زمزمه‌ی آرام برگ‌های سپیدارها را هم می‌شنویم. برگ‌هایی که هنوز نیستند اما آمدن‌شان را انتظار می‌کشیم، دیدن‌شان را می‌شنویم و شنیدن‌شان را می‌بوییم. به بوی برگ‌های ناآمده چشم به راه می‌مانیم. با دیدن عکس، ایران‌مان را می‌بینیم، می‌شنویم و می‌بوییم. و ایران‌مان را می‌مانیم.