بایگان عکس و کلمه
Photo
سودابه قاسملو
عنوان؟
1348؟

متن

فرزین آزرم

بعد از یک روز کاری در راه خانه. چراغ‌های شهرْ هاشورهای تند باران را هویدا کرده‌اند. آدم‌ها، خیلی‌های‌شان در گذر و بعضی‌های‌شان هم در کناری ایستاده‌اند به تماشا. در نور نئون‌های خیابان، خیسی پیاده‌روها می‌درخشد و سایه‌ها را در هم می‌آمیزد. صدای ماشین‌ها، صدای قدم‌هایی که روی آسفالت خیس می‌لغزند و هیاهوی مبهمی که از سینماها و کافه‌های اطراف به گوش می‌رسد، همگی در این قاب گنجانده شده‌اند؛ در زمانی که سینما هنوز مهم است. سینما «برلیان» با تابلوهایش برق می‌زند، و شاید فیلمی روی پرده باشد که آدم‌ها را از خیابان سرد شاه‌‌آباد (جمهوری فعلی) به دنیای دیگری ببرد. در پس این همه حرکت انگار سکوتی عمیق پنهان شده است. چهره‌ها نامعلوم‌اند، نگاه‌ها محو شده‌اند، و این سیاهی و نورهای پراکنده حسی از گم‌گشتگی را به تصویر می‌کشند. گویی هر رهگذر، قصه‌ای ناگفته دارد، رازی در دل شب، در میانه‌ی خیابانی که هم واقعی است و هم خیال‌گون؛ مثل سکانسی از یک فیلم نوآر که پایان مشخصی ندارد.