
متن
فرزین آزرمرابرت اسمیتسون در
جایی از مقالهی «نامکان سینمایی»* به فضای غوطهورکنندهی سالن سینما در هنگام تماشای فیلم اشاره میکند؛ اینکه
تاریکی و اتمسفر سالن سینما تا چه حد این قدرت را دارد که مسیر ادراکی مخاطب را
دگرگون کند و او را به وسیلهی فیلم روی پرده وارد واقعیتی دیگر کند.
در واقع حرف بر
سر انفعال و ازخودبیگانگی فرد در مقابل مناسک آپاراتوس است. «فرد فراموش میکند که
کجا نشسته است... در همان حال که چشمها مشغول واکاوی پردهی سینما هستند، جهان
بیرونی بهتدریج ناپدید میشود». در این بستر، آنچه بر پرده میتابد فقط تصویر نیست
بلکه سازوکاری ایدئولوژیک است که به تعبیر لویی آلتوسر سوژه را فرامیخواند و میان
آن و نظم حاکمْ پیوندی ناپیدا اما بنیادین برقرار میکند. در عکس تختکشیان، این
فراخوانی ایدئولوژیک در تضاد میان نور مطلق و بدنهای خاموش احساس میشود؛ آنچه دیده
میشود و آنچه در تاریکی باقی میماند، تابع همین نظم پنهان است. با انسانهایی
مواجهیم که تحت یک نام مشترک بینام شدهاند: «سیاهی لشکر»؛ آدمهایی که در فضایی
از وانمودهها و دکورهای مقوایی گام میزنند تا منشی صحنه یا کارگردان صدایشان کند
تا جلوی دوربین بیایند. آنها حالا در یک زمینهی معنایی جدید، خود بدل به نقش
اصلی شدهاند. جهانی ساختهشده از جهانی دیگر؛ جهانی که در توالی عکسها انتخاب
شده است.
A Cinematic Atopia*
منابع:
آلتوسر، لویی. ۱۳۸۶. ایدئولوژی و سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت؛ ترجمهی روزبه
صدرآرا، تهران: نشر چشمه
بیشاپ، کلر. 1396. هنر چیدمان (اینستالیشن آرت)؛ ترجمهی ویشه خاتمی مقدم، تهران: نشر مهر نوروز