
امانالله طریقی
بدون عنوان
1340 یا 1350
متن
سارا یکتاپوردلبستهی چیزی هستم که به زبان نمیآید؛ شاید (دلبستهی) هیچی.
چه
چیز درخوری میتوانم دربارهی این قاب ساده و نزدیک بنویسم؟
اینکه دلبستهی نوری شدهام که در زمانی ناچیز
و مکانی پیشپاافتاده، روی زمین و دیوار ریخته است، چه کسی را قانع میکند؟ و اینکه
همان لحظه که عکس را دیدم فهمیدم چیزی نمیتوانم دربارهاش بگویم که ارزشی داشته
باشد اما بین صدها عکسی که در روز میبینم این عکس دقایقی نگهم داشته است. من دلم
میخواهد این گوشهی فقیر را نگاه کنم. آن خطِ روی دیوارِ دورنگ را، نقشِ روی پرده
و گیاه پریشانِ توی گلدان را، آن تقویمِ روی دیوار را، آن پشتیِ خمیده و فرش
رنگارنگِ روی زمین را. و سایهی پرده را که نور موربی که از خلال پنجره به اندرونی
راه یافته، پدیدش آورده است.