بایگان عکس و کلمه
Photo
ناصر حقیقی
بدون عنوان
دهه‌ی 1340

متن

سارا یکتاپور

خیره به جای او

این عکس با تمام سادگی‌اش برم می‌گرداند به ذات عکاسی. به پنجره‌، به چشم عکاس که حالا منظره‌ی من است. به انگشت‌های یخ‌زده‌ام در کفش، به ابر سیاهِ سایه که دامنه را می‌پیماید یا پیموده ‌است همچو من. به کلاه و طناب لَختی که حالا دمی روی برف‌ها آرام گرفته‌اند. همچو او. نشانه‌ی او در این فضای آشنا و حضور او به واسطه‌ی آن اشیا. یا به واسطه‌ی عکس. منظره را بارها دیده‌ام و البته ندیده‌ام جز در عکس‌ها. ولی او را فقط در آن کلاهِ کج روی عصا می‌بینم؛ در آن کوله‌ی ثابت‌شده و طناب آویزان، و در تخیلم می‌بینم جای پایش در برف‌ها را که رفته تا نشانی از خودش درون منظره باقی بگذارد و با آن باور می‌کنم که هرآنچه می‌بینم روزی از امتداد نگاه او گذشته است. او که درست نمی‌شناسمش ولی حالا با واسطه و اغماض جای چشم‌هایش قرار گرفته‎ام.‌ می‌دانم که تا به حال آن‌جا نبوده‌ام. نمی‌دانم که به این‌جا تعلقی دارم یا نه، اما در این عکس این‌ مکان مأمن من است و بر این زمین گسترده، بر این کوه سپیدسر عاشقم.