بایگان عکس و کلمه
Photo
هنگامه گلستان
بدون عنوان از مجموعه‌ی عروسی
1353-1359

متن

غزاله هدایت

جشن نگاه‌

عکس‌های درخشان مجموعه‌ی عروسی هنگامه گلستان یا دیده نشده‌اند یا کم دیده ‌شده‌اند اگر هم امروز گو‌شه‌چشمی به این عکس‌ها داریم احتمالاً به یمن باب شدن عکاسی سردستی در غرب و حالا در ایران است. به گمانم او تنها عکاسی است که این‌چنین عکس‌هایش خودبه‌خودی از دل سنت تصاویر آلبوم خانوادگی سربرآورده‌اند؛ تعداد زیادی از عکس‌ها‌یش برش‌های تند و تیزی دارند، گوشه‌کنار قاب‌ها یا ما را به بیرون هل می‌دهند یا ما را به داخل می‌کشانند. دوربین همه‌جا انگار حضور دارد و یکی از آدم‌های این جمع شده است. یکی از همین آدم‌های نزدیکِ نزدیک.

این عکس، عکس امروز است و عکس دیروز است و عکس فردا. انگار عروس این عکس که به سمت راستِ قاب، به بیرون نگاه می‌کند موضوع حال و امروز عکاس بوده است. مادر امروز یا عروس دیروز هم در میانه‌ی تصویر به بیرون نگاه می‌کند، یا شاید زل زده است و نگاه نمی‌کند. پایین، سمت چپ هم مادری دیگر سرش به تو است و نگاه‌اش ناپیدا. او هم انگار به خارج کادر، سمت راست خیره شده است. نوزاد هم پایینِ پایین تصویر زل زده است به مادر امروز. نگاه نوزاد من را به سوی مادر می‌کشاند، به درون تصویر. این‌بار اما نگاه مادر را جور دیگری می‌بینم و خیال می‌کنم چشمان‌اش رو به زمین ثابت شده است و در خیال خود غرق. حالا نان سنگگ را می‌بینم و چراغ  و گلدان و سبزی‌خوردن و پنیر و ظرف نقل و نقل‌های ریخته‌شده‌ی روی زمین و سفره‌ای که نیمی‌اش تاریک است و نیمی‌اش روشن. گل عروسِ در لفاف را می‌بینم و جعبه‌های کوچک روی گل. پاهای یک نفر را می‌بینم گوشه‌ی سمت چپ و چادر‌های زیر بغل گرفته‌ی دو نفر دیگر در میانه‌ی عکس. و دوباره چراغ پرنور میانه‌ی تصویر. حالا دیگر این منم که زل می‌زنم به این چراغ تا کمی از سروصدای آدم‌ها و نگاه‌ها و چیزها دور ‌شوم. دور شوم و به امروز و دیروز و فردای این زنان نگاه ‌کنم و عکاس زن که این زنان را این‌چنین دیده است.